جستجوی این وبلاگ

۱۴۰۲ مرداد ۸, یکشنبه

شیرزن قهرمان فاطمه کوه‌نشین از شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق جاودانه شد

 


روز سه‌شنبه ۱۷اسفند، خواهر مجاهد فاطمهٔ کوه‌نشین از شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، پس از سه دهه نبرد با دیکتاتوری ولایت فقیه در صفوف مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران، و پس از ماهها نبرد سنگین با بیماری، در بیمارستان در آلبانی درگذشت.

و در اوج سرفرازی و وفای به عهد به سوی جاودانه فروغها و یاران شهیدش پرکشید.

فاطمهٔ کوه‌نشین متولد۱۳۴۳ در آبادان، از سال۱۳۵۸، در شرایطی که دانش‌آموزی ۱۵ساله بود، از طریق برادران شهیدش، مجاهد شهید محمد کوه‌نشین، از شهیدان قهرمان عملیات مروارید و مجاهد قهرمان حسن کوه‌نشین که در سال۱۳۷۵ در اندیمشک سربه‌دار شد، با مجاهدین آشنا شد. از سال۱۳۶۰ و پس از آغاز مقاومت سراسری در ۳۰خرداد در فعالیت‌های تبلیغی در افشای جنایات رژیم خمینی شرکت داشت. هم‌چنین با استفاده از امکانات دوستانش به‌میلیشیاهایی که تحت تعقیب بودند کمک می‌کرد و این در حالی بود که آنها بر اثر جنگ از آبادان به‌کرج نقل مکان کرده و خود بی‌خانمان بودند.

فاطمهٔ کوه‌نشین در آن سال‌ها مرتباً در تکاپوی برقراری رابطه‌یی مستقیم و فعال با مجاهدین بود، سرانجام پس از پیوستن برادرش محمد به‌ ارتش آزادیبخش ملی ایران در سال۱۳۶۹، با تلاشهای بسیار توانست در شهریور۱۳۷۱ خود را به‌ اشرف برساند و با پوشیدن لباس رزم و شرف ارتش آزادی به‌عنوان یک شیرزن رزمنده مجاهد خلق، مسئولیتهای خود را در یکانهای رزمی ارتش آزادیبخش ملی ایران شروع کند.

عبور از انقلاب ایدئولوژیک درونی و پیام مریم رهایی برای خواهر مجاهد فاطمه کوه‌نشین، به‌معنی ورود به دنیایی نوین بود و در این باره در نقشه‌مسیرش در سال۱۳۹۸ چنین نوشته است:

«از سال۶۴ سازمان ما، به یک موهبتی رسید آن هم خواهر مریم و انقلابش بود. انقلابی انسان ساز. رها ساز از هر غل و زنجیر استثماری، ارزشهای نو، در مناسبات فردی و جمعی‌مان که همانها را از اسلام انقلابی برای ما به ارمغان آورد... . . انقلاب او یعنی نفی هر گونه جاه‌طلبی و خود خواهی و نفی هر جنسی از مال، پْست و مقام است، بی‌چشمداشت برای دیگران پرداخت کردن تا بتوانیم شایسته این باشیم که خادمان ملتمان باشیم.»

او در نقشه‌مسیر خود در سال۹۹ نیز نوشته است:

«خواهر مریم عزیز انقلابت را با تمام وجودم می‌ستایم و شکرگذار خدا برای این نعمت هستم، هیچ ارزشی در اسلام ناب محمدی نیست که در انقلابت نباشد، در هم کوبنده ایدئولوژی جنسیت در هم کوبنده ایدئولوژی ارتجاعی آخوندهای جنایتکار از خمینی تا خامنه‌ای... که به نام دین زن را استثمار و بی‌هویت می‌کنند. ضدفردیت و ضدجاه و مقام، بی‌چشمداشت برای دیگران پرداخت کردن، گذشت و فدا کردن که خودت جلودار و اثباتگر همه آنها هستی. تو بودی که رهبری عقیدتی‌مان برادر مسعود را به ما شناساندی، با تو تجدید عهد می‌کنم تا هر کجا و تا هر زمان پیرو این انقلاب هستم و آنرا منتی بر خود می‌دانم».

و چنین بود که مجاهد قهرمان فاطمهٔ کوه‌نشین با درک انقلاب مریم رهایی، در کسب ارزشها و توانمندیهای انقلابی و مبارزاتی در مدتی کوتاه راه چندین‌ساله را پیمود و به‌مجاهدی مسئولیت‌پذیر، پرصلابت و بسیار مایه‌گذار تبدیل شد که برای مسئولانش در هر کار و مسئولیتی قابل اتکا بود.

دوران پایداری پرشکوه نیز فراز دیگری از زندگی انقلابی این شیرزن مجاهد خلق بود. آن‌چنان‌که یارانش می‌گویند در سخت‌ترین شرایط که اشرف در معرض حملهٔ وحوش نیروی تروریستی قدس قرار می‌گرفت یا در زندان لیبرتی که هر لحظه امکان باریدن موشکها جنایتکاران خامنه‌ای بر سر مجاهدین وجود داشت، سرشاری و روی گشادهٔ او در رویارویی با سخت‌ترین شرایط، برای آنها سرمشق پایداری بود.

درباره دوران پایداری در نقشه مسیرش در سال۹۲ در زندان لیبرتی نوشته است:

«دشمن ضدبشر فاشیسم دینی حاکم بر ایران و تمامی متحدان ارتجاعی استعماری‌اش گمان می‌کنند در لیبرتی با تمامی محدودیتها / فشارها/ دیوارها و موشک‌باران، می‌توانند ما را به ضعف و سستی وادارند. سوگند می‌خورم که تا آخرین نفس و آخرین قطره خونم در مسیر تو و رضای خلق تو که همان سرنگونی آخوندهای جنایتکار حاکم بر ایران است گام بردارم و فقط آرزویم رستگاری در دنیا و آخرت و سعادت و خوشبختی خلق محبوبم ایران است.

با ایمان راسخ می‌گویم آنچه در لیبرتی و اشرف می‌گذرد عین کارزار سرنگونی است. اشرف و لیبرتی شبه اوین آزمایش من و ماست و فتح مبین فقط همین».

با همین عزم و اراده و انتخاب بود که در جریان حملات مزدوران نیروی تروریستی قدس به فرماندهی پاسدار معدوم قاسم سلیمانی و با همدستی مالکی جنایتکار به‌اشرف، خواهر قهرمان مجاهد خلق فاطمه کوه نشین در صحنهٔ رویارویی حضوری درخشان داشت.

درخششی که در تمامی صحنه‌های مناسبات و عمل انقلابی چشمگیر بود. از جمله در پیشقدم شدن همیشگی او برای سخت‌ترین و بی‌نام و نشان‌ترین کارها.

یکی از مسئولان مجاهد صدیق فاطمهٔ کوه‌نشین در مورد گفته است: فاطمه از زمره مجاهدانی بود که وقتی هستند، آن‌قدر بی‌رنگ و سرشار هستند که نقش بسیار مؤثر آنها در حل همه تضادهای روزانه از تعهد و مسئولیت حس نمی‌شود. ولی وقتی نیستند، خلأ وجودشان را می‌توان به‌خوبی حس کرد او در هیچ شرایطی به‌هیچ‌کاری پاسخ منفی نمی‌داد و خود را مسئول حل همه تضادها می‌دانست. این شخصیت انقلابی به گواهی همرزمانش هم در عملکرد انقلابی و فداکارانه او بارز و برجسته بود و هم از خلال نوشته‌هایی که از او به یادگار مانده آشکار و آموزنده است.

از جمله در سال۹۵ درباره هجرت بزرگ چنین می‌نویسد: «در دوران هجرت بزرگ انقلابی قرار داریم و برای سازمانم، سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، شرایط بسیار حساس و پیچیده است. این هجرت نه برای جان بدر بردن و عافیت جویی بلکه برای جنگی و مرحله‌یی بالاتر از نبرد با آخوندهای وحشی حاکم بر ایران است. برای آماده شدن برای نبرد نهایی و سرنگونی ولی‌فقیه خون آشام».

اعلام مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش ملی ایران، برای فاطمهٔ قهرمان فراز پرشور دیگری را رقم که در آن چه به همین مناسبت نوشته می‌درخشد:

«اعلان مؤسسان پنجم از جانب برادر مسعود، یک هدیه ارزشمند برای من و هر مجاهد خلق است که سالیان سال است در سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران افتخار دارم تحت رهبری برادر مسعود و خواهر مریم باشم، آنها تمامی گردنه‌ها در نبرد با دشمن ضدبشر را فتح نمودند تمامی حلقات بندگی و بردگی برای جنسیت و فردیت را رودرروی دشمن آخوندی را درهم شکستند

وظیفه من چیست؟ چشمهایم شریک و همدرد در درد و رنج کولبران، کارگران و زحمتکشان، گرسنگان و زنان بی‌سرپرست باشد

لبان و زبانم، در بیان، فدا و صداقت در انقلاب خواهر مریم

اما این ثبت نام را در فرازی بالا نگاه می‌کنم، در نوک قله پیروزی، سرنگونی محتوم ولایت فقیه، آزادی، خوشبختی و صلح و برابری برای ملت عزیز مان در ایران، روزی که کشور عزیز مان ایران را همدوش و شانه به شانه زنان و مردان میهنمان می‌سازیم تا همه در خوشبختی، برابری صلح و دوستی و دمکراسی باشند.

حاضر حاضر حاضر»

آخرین فصل زندگی انقلابی مجاهد قهرمان فاطمه کوه‌نشین، نبرد سخت و سنگین با بیماری بود. بیماری‌یی سخت و جانکاه. نبردی که از اردیبهشت۱۴۰۰ با ظاهر شدن این بیماری آغاز شد و تا آخرین لحظهٔ حیات ادامه داشت. به‌همین دلیل در این دوران سخت، یارانش جز چهره گشاده و سرزنده و همیشه بدهکار از او ندیدند. هم‌چنان بی‌آلایش و افتاده و فروتن که پیوسته راه و رسم یک انسان والا و مجاهد بودن و مجاهد زیستن و استحکام و پایداری در برابر هر آزمایشی را به یارانش می‌آموخت.

در نامه‌یی به خواهر مریم، روحیه رزمنده و پایداری درخشانش در این دوران سخت را ۵ماه قبل از پرواز جاودانگی‌اش در ۳۱شهریور۱۴۰۰ چنین توصیف کرده است: من در این دوره بیماری فهمیدم چقدر هر خواهر مجاهد ارزش دارد چون همه اهل پرداخت و مایه‌گذاری بی‌چشمداشت برای من بودند و به من انگیزه می‌دادند و البته همه از عشق به شما سرچشمه می‌گرفت. رودی هستی از عشق بی‌انتها که همه خواهران را جدا از خصوصیات فردی به هم وصل می‌کنی.

من هم در این جنگ تعهد می‌دهم که قوی و محکم باشم بیماری را شکست بدهم و آماده و حاضر به یراق برای پاسخ به سرنگونی و آزادی مردم ایران باشم»

شیرزن قهرمان مجاهد خلق فاطمهٔ کوه نشین سرانجام پس از عروجی این‌چنین پرافتخار در مناسبات انقلابی سازمان مجاهدین خلق ایران و پس از کارنامه‌ی درخشان در رزم بی‌امان با ارتجاع ضدبشر و زن‌ستیز ولایت فقیه، در ۱۷اسفند ۱۴۰۰ به جاودانه‌فروغهای آزادی پیوست و جاودانه شد.


پیام تسلیت خانم مریم رجوی

خواهر عزیزم، مجاهد صدیق فاطمه کوه‌نشین از شورای مرکزی مجاهدین، با همه خلوص و عشق و مجاهدتش در پیکار آزادی در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه، از میان ما پرکشید؛ شیرزنی آزاده و فداکار که پرواز رستگاریش در روز جهانی زن یاد آور نقش پرافتخار چند نسل از زنان مجاهد و مبارز میهن ماست که برای به زیر کشیدن هیولای زن‌ستیزی از هیچ فداکاری فروگذار نکرده‌اند و عزم و رزمشان تضمین رهایی و برابری زن ایرانی است.

فاطمه نمونه‌یی از همین رزم سازش ناپذیر در برابر رژیم ضدانسانی و ضدایرانی آخوندها بود که در صفوف ارتش آزادی و در ۱۴ سال پایداری در اشرف و لیبرتی، آزمایش پیروزمند نبرد و ایستادگی داد؛ زنی پرصلابت و مستحکم، در صفوف فشرده و یگانهٔ زنان انقلابی مجاهد خلق، که در اوج سرشاری، آن قدر فروتن و افتاده و بی‌رنگ هستند، که تنها در فقدانشان، نقش بسیار مؤثر آنها به چشم می‌آید.

او رستگار شد زیرا به عهدش با خدا و خلق وفا کرد. زیرا مجاهد زیست، مجاهد ماند و مجاهد رفت و به دو برادر شهیدش محمد و حسن کوه نشین و یاران و همرزمان شهید و صدیقش پیوست.

چهره خندان و پر محبت او را تا آخرین روزهای پایداری قهرمانانه در نبرد با بیماری و دردهای طاقت‌فرسای آن از یاد نمی‌برم و پرواز دریغ‌انگیز او را به خواهر و برادر مجاهدش در اشرف۳، به بستگان و همشهریانش در آبادان، به شورای مرکزی مجاهدین و به خانواده بزرگ مقاومت ایران تسلیت می‌گویم.

بی‌تردید ارزش‌های او در میان همرزمانش تکثیر می‌شود و زنان و دختران شورشی جنوب ایران، عزم و جنگاوری او را در نبردهایشان در برابر رژیم جلادان فروزان و شعله‌ور نگه می‌دارند.


۱۴۰۱ خرداد ۱۴, شنبه

با یاد مجاهد شهید کریم عباباف

 


محل تولد: دزفول

شغل: معلم

سن: -

تحصیلات: -

محل شهادت: دزفول

تاریخ شهادت: ۱۳۵۹


مجاهد شهید کریم عباباف، یکی از هواداران مجاهدین بود که به فراخوان سازمان مجاهدین در اوایل انقلاب و همزمان با حمله عراق به خاک ایران در سال۱۳۵۹ به جبهه‌های جنگ ایران و عراق شتافت.

در آن ایام خمینی دجال پس از غصب حاکمیت مردم ایران و تکیه بر کرسی ولایت، از همان روزهای اولیه حکومت برای دولتهای منطقه خصوصاً برای دولت عراق خط و نشان کشید، و از مردم این کشور خواست علیه دولت خود قیام کنند. او تنها به دعوت مردم عراق برای شورش اکتفا نکرد و خواهان سرنگونی دولت عراق شد. سلسله‌ای از موضع‌گیریهای خمینی علیه دولت عراق و تحرکات نیروهای مزدورش در داخل عراق وهم‌چنین در مرزهای این کشور زمینه‌ساز جنگ ایران و عراق شد.

در مقابل دولت عراق در تاریخ ۳۱شهریور۱۳۵۹ تهاجم گسترده‌یی را به مرزهای غربی و جنوبی کشور آغاز کرد و نیروهای نظامی عراق وارد خاک ایران شده و چند شهر مرزی از جمله خرمشهر به اشغال نیروهای عراقی درآمدند.

از آنجایی که مرزهای کشور مورد تجاوز یک نیروی خارجی قرار گرفته بود، سازمان مجاهدین خلق ایران طی اطلاعیه مبسوطی تجاوز عراق به خاک میهن را محکوم کرد و از مردم و نیروهای هوادار سازمان خواست تا با تمام قوا با نیروی اشغالگر وارد نبرد شوند. در این رابطه بخشی از نیروها و میلیشیای مجاهد خلق، همراه با شماری از کادر مسئول سازمان راهی جبهه نبرد شدند.

اما رژیم آخوندی که هدفش از تحریک جنگ، سرکوب نیروهای انقلابی بود بلافاصله در واکنش به این اقدام، نیروهای سازمان مجاهدین را از جبهه‌های جنگ اخراج و شماری از آنها را نیز دستگیر کرد. با این وجود تعدادی از هواداران و کادرهای ارتشی هوادار مجاهدین، به توصیه سازمان در جبهه ماندند و در جریان درگیریها بشهادت رسیدند.

کریم از جوانان دزفول بود که پس از قیام ضدسلطنتی جزو جوانان و میلیشیای پرشور این شهر بود، و در زمره جوانانی بود که پس از شروع جنگ به توصیه مجاهدین در زمره فعالان علیه جنگ بود.

وی در زمره ۱۰۰نفر از مردم شهید دزفول بود که در اثر انفجار توپ در میدانهای پرجمعیت این شهر به‌شهادت رسید. در جریان این واقعه یک هوادار دیگر سازمان به نام موسی حاجی مانده نیز به‌شهادت رسید و یکی دیگر از هواداران سازمان بر اثر ترکش خمپاره مجروح شد.

با یاد مجاهد شهید عزیزالله عالیپور

 


محل تولد: مسجد سليمان

شغل: - 

سن: ۲۶

تحصیلات: دیپلم

محل شهادت: مسجد سلیمان

تاریخ شهادت: ۱۳۶۳


متاسفانه از مجاهد شهید عزیزالله عالیپور، عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.


۱۴۰۱ خرداد ۱۲, پنجشنبه

با یاد مجاهد شهید عبدالعلی (عبدل) سعیدی

 


محل تولد: آبادان

شغل: دیپلم

سن: ۲۲

تحصیلات: -

محل شهادت: اصفهان

تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۷/۹


متاسفانه از مجاهد شهید عبدالعلی سعیدی، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

۱۴۰۱ فروردین ۱۱, پنجشنبه

با یاد مجاهد شهید محمودرضا بحرینیان

 


محل تولد: بهبهان

شغل: زیست شناس

سن: ۲۸

تحصیلات: -

محل شهادت: شوش

تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

نیمه‌شب یکشنبه ۷فروردین۱۳۶۷، ارتش آزادیبخش ملی ایران، با شرکت ۱۵تیپ رزمی، از جمله تیپهای رزمی شیرزنان قهرمان مجاهد خلق، با یک تعرض عظیم و بی‌سابقه علیه قوای جنگ‌افروز و سرکوبگر رژیم خمینی، در جبهه‌یی به‌طول ۳۰کیلومتر در غرب شوش در استان خوزستان، به‌لشکر۷۷خمینی حمله کرد، و آنرا با ضربات کمرشکن و خردکننده‌یی در‌هم شکست.

نبردهای دلاورانه رزمندگان ارتش آزادیبخش با نیروهای دشمن، برای اولین بار در طول روز بعد ادامه یافت.

رژیم خمینی که فکر می‌کرد با بسیج نیروهای کمکی از محورهای مختلف می‌تواند، پاسخی به ارتش آزادیبخش بدهد، در تمام طول شب و صبح روز بعد یکانهای کمکی خود را به‌منطقه نبرد اعزام می‌کرد که کلیه آنها توسط شیرزنان و کوهمردان ارتش آزادی تار‌و‌مار شدند و باقیمانده آنها مجبور به عقب‌نشینی شدند.

در این نبرد حماسی که تمامی لحظاتش سرشار از رشادت، جنگاوری و فداکاری رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی و صحنه درخشش گوهر ناب عنصر مجاهد خلق بود، ۳۲تن از رشیدترین فرزندان خلق سرفرازانه به‌شهادت رسیدند و خون پاکشان را فدیه صلح و آزادی و رهایی مردم ایران از ظلمات رژیم خمینی کردند. یکی از این شهدا مجاهد شهید محمود رضا بحرینیان بود.


۱۳۹۹ بهمن ۲۳, پنجشنبه

مجاهد شهید ابراهیم قنبری


ابراهیم قنبری سال ۱۳۳۹ در شادگان چشم به جهان گشود. بعد از گذراندن تحصیلات خود در شرکت ملی نفت ایران مشغول به کار شد. پس از قیام ۵۷ با مجاهدین آشنا شد و به کار تبلیغی از‌ جمله پخش نشریه‌های سازمان مجاهدین پرداخت. خرداد ماه ۱۳۶۰ دستگیر شد و شش ماه در زندان چوکا و هشتپر بود. بعد از آزادی از زندان برای وصل به سازمان به تهران رفت. اما در تیرماه ۶۱ در تهران مجدداً دستگیر شد و به‌مدت دو سال در زندانهای تبریز، خلخال و اردبیل بود. این‌بار پس از آزادی موفق شد که ارتباط خود را با سازمان برقرار کند و خرداد۶۴ راهی پایگاههای مجاهدین در نوار مرزی شد.پس از تشکیل ارتش آزادیبخش مراحل مختلف آموزشی را پشت‌سر گذاشت و در چند رشته عملیات شرکت کرد. آخرین برگ از دفتر زندگی مبارزاتی ابراهیم در عملیات فروغ جاویدان بود. به گفتهٌ همرزمانش در نبردهای متعدد شرکت کرده و در یکی از نبردها به‌شدت مجروح شد. اما هم‌چنان به مقاومت و نبرد خود ادامه می‌داد. سرانجام در اثر شدت جراحات به‌شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۱۳۹۹ بهمن ۲, پنجشنبه

مجاهد شهید پریدخت ناظم

پریدخت ناظم سال ۱۳۳۴ در شوشتر متولد شد. در سال۵۶ برای ادامهٌ تحصیل به آلمان رفت. در دوران انقلاب ضدسلطنتی از طریق دفاعیات شهیدان مجاهد خلق به‌ویژه شهید بنیانگذار سعید محسن با مجاهدین آشنا شد و با انجمن دانشجویان مسلمان در آلمان (هواداران مجاهدین) به فعالیت پرداخت. در سال۶۱ از اعضای شورای مرکزی انجمن آلمان بود. همواره خواستار مبارزه در خط مقدم علیه رژیم ضدبشری خمینی بود و برای اعزام به منطقه پافشاری می‌کرد. در سال۶۶ به منطقه رفت. مدتی در قسمت «تولید سیمای مقاومت» مسئولیت به‌عهده گرفت. انگیزه‌های قوی انقلابی، صلابت و مایه‌گذاری از ویژگیهای برجسته‌اش بود.
در یکی از دست‌نوشته‌هایش می‌نویسد: «برای مجاهد بودن باید که فدا کرد. برای دست‌یافتن به گوهر یگانگی بایستی از کورهٌ گدازان ابتلائات و شبهای قدر گذر کرد. خدایا کمکم کن تا یکی از سربازان شایستهٌ مسعود و مریم باشم. کمکم کن و قدمهایم را ثابت و استوار نگه‌دار…».
او در آستانهٌ عملیات فروغ جاویدان وارد یکانهای رزمی شد. فرماندهی یک دستهٌ رزمی را به‌عهده گرفت. از حماسه‌آفرینان نبردهای اطراف شهر اسلام‌آباد بود. او در نبردهای سنگین برای فتح پادگان موسوم به سلمان فارسی، پس از شهادت یکی از همرزمانش، همزمان فرماندهی دو دستهٌ رزمی را برعهده گرفت و در تپه‌های اسلام‌آباد در دفع تهاجم مزدوران و پاکسازی آنها تا آخرین نفس جنگید و سرانجام خون پاکش را فدیهٌ رهایی خلق در زنجیرش کرد و به کهکشان جاودانه‌فروغها پیوست. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96